چگونه در زندگی مشترک به تفاهم برسیم؟
در دهه گذشته، بالاترین میزان طلاق در جهان از آن آمریکا بوده است. در کشور ما نیز طلاق بهویژه در کلان شهرها رو به فزونی نهاده است. این مقاله تلاش میکند با بهرهگیری از شیوهای علمی چگونگی روابط شخصی همسران را در شرایط حاد و بحرانی مورد بررسی قرار دهد.
چگونه در زندگی مشترک به تفاهم برسیم؟
تنها گروهی از محققان مطالعات دقیقی نه فقط درباره همسرانی که روابط صمیمی و سعادتمندی با هم ندارند، بلکه درمورد زندگی زوجهای خوشبخت انجام داده و سعی در کشف و شناخت تفاوتهای اصلی بین این ۲گروه از زوجها کردهاند.
یکی از پیشگامان فعالیت در این عرصه، دکتر هاوارد مارک من، استاد روانشناسی در دانشگاه دنور و سرپرست مرکز مطالعاتی در امور و مسائل زناشویی و خانوادگی است. کتاب او به نام « ما موفق میشویم: شناخت اختلافات زناشویی» کار مشترکی است با دکتر کالیفرد ناتس ریس، استاد روانشناسی در دانشگاه واشنگتن دی.سی و سرپرست مرکز روانشناسی خانوادگی. متن زیربه بیان گوشههایی از این کتاب میپردازد.
واقعیتهایی وجود دارد که دانستن آنها برای همه همسران ضروری است تا بتوانند زندگی زناشویی خود را حفظ و تداوم بخشند یا زندگی زناشویی ناموفق خود را اصلاح و بازسازی کنند. این واقعیتهای ساده به شما کمک میکنند در مواقعی که زندگیتان دستخوش مشکلات شده و آشفتگی ناشی از این مشکلات به روابط نزدیک شما با همسرتان آسیب رسانده، تصمیمات درستی اتخاذ کنید.
۱ – هر رابطهای گنجینهای از امیدها و آرزوهاست: تحقیقات ما نشان میدهد که مخربترین نبردها و کشمکشها با نیات خیر شروع میشوند.
این نیات خیر پایه و اساس گنجینهای از امیدها وآرزوها ی نهفتهای را پی میریزند که برای رسیدن به روابط شادیبخش و سعادتمند کافی هستند. از نیات خیر و گنجینه امیدها و آرزوهای نهفته در آنها بهترین استفاده را ببرید.
۲ – ما تحقیقات خود را با این فکر شروع کردیم که کشف تفاوتها در زوجهای موفق و ناموفق کار سادهای است. اما این حقیقت نیز روشن شد که تفاوتهای مشخص و قابلتوجهی در میان هست که میتوان آنها را کوچکتر یا کم اهمیتتر کرد.
طبیعت انسان هرچه که باشد چون بیشتر ما در روابط خود مشکل داریم بر این گمان هستیم که تغییراتی را باید همسرمان ایجاد کند و نه خود ما.
اما غالبا متوجه نیستیم که ما کنترلی بر رفتار همسرمان نداریم و درنتیجه چنین ناآگاهی دچار نومیدی میشویم ؛ نومیدی درباره بهبود روابطمان اما اگر او تغییر کند، همه چیز بر وفق مراد خواهد شد .
البته موفقیت ما زمانی است که به این واقعیت برسیم که با ایجاد کمترین تغییر در خود میتوانیم تأثیر بزرگ و تغییرات مثبتی به وجود آوریم تا ما را نسبت به همسرمان خوشبینتر و پذیراتر کند. در روابط خود با همسرتان از عبارات و کلمات محبتآمیز و محترمانه استفاده کنید.
هنگام گردش و پیادهروی دست در دست او و همگام با او گام بردارید و همراه خوبی برایش باشید.
هنگام عصبانیت از کلمات و عبارتهای ناخوشایند و آزاردهنده استفاده نکنید.
۳ – آنچه موجب اختلاف بین زوجها میشود، مشکلات نیست بلکه نحوه بر خورد با مشکلات است که مسئلهساز میشود. بسیاری از همسران تصور میکنند که اختلافات موجود در روابطشان معلول تفاوتهایی است که با همسرانشان دارند.
بارها و بارها چنین سخنانی را از زبان بسیاری از زن و شوهرها شنیدهایم: ما با هم تفاهم نداریم؛ همسرم به بیرون رفتن علاقه دارد، ولی من دوست دارم در خانه بمانم، یا زنم زود میخوابد، اما من شب زنده داری را دوست دارم.
این گونه استدلالها، تلاشهای معقول و قابلقبولی برای توجیه ناکامیهاست. اما زن و شوهرهایی که روابط موفق و شادمانهای با هم دارند، بهجای پرداختن به موضوعاتی که درمورد آنها اتفاق نظر دارند یا ندارند، بیشتر میکوشند تا مهارتهای شنیداری خوبی در خود ایجاد کنند.
چنین مهارتهایی هیچ گونه نقش یا تاثیری در از میان برداشتن اختلافات، توافق اجباری یا تحمیلی یا پندواندرز دادن به یکدیگر ندارند. لازمه داشتن مهارتهای شنیداری، شناخت و پذیرش تفاوتهای شخصیتی و ذوق و سلیقه فردی است.
داشتن یک شنونده خوب یعنی داشتن یک دوست خوب. در یک رابطه زناشویی موفق هر یک از ۲ طرف، دیگری را دوست خوبی برای خود میداند و نه یک قاضی یا مشاور.
۴ – همسران در مبارزه با یکدیگر از سلاحهای متفاوتی استفاده میکنند، اما از جراحات مشابهی رنج میبرند.
آنان نه تنها از زخمهای مشابهی رنج میبرند بلکه سعی در حفظ و تداوم آنها دارند تا به این وسیله به همان اهداف، تأییدها، حمایتها، و عشق و محبتی که نیاز دارند برسند.
وقتی زن و شوهرها سعی میکنند تا مشکل موجود در روابط خود را پیدا کنند معمولا به جای این که آن اهداف نهایی را که ۲ طرف به شدت طالبشان هستند مورد برسی و مطالعه قرار دهند، بیشتر به سوی همان سلاح یا حربه همیشگی خود میروند.
ما وقتی تحقیق خود را بر اهداف مشترکی که زن و شوهرها در روابط خود دارند متمرکز کردیم، توانستیم تصورات غلط متداولی را که زنان و مردان هنگام ازدواج درباره تفاوتهای زن و مرد دارند، آشکار سازیم.
۵ – برخلاف این عقاید سنتی که مردان در داشتن روابط صمیمی مشکل دارند و زنان معمولا تمایل به واکنش شدید دارند، هر ۲ جنس در تمایلات خود برای داشتن روابط صمیمانه با یکدیگر تفاوت ناچیزی دارند.
بنابر دلایل متعدد، هم از نظر زیستشناسی و هم از لحاظ فرهنگی، مردان در کنترل و حل و فصل اختلافات لحظات دشواری را میگذرانند، حال آن که برای زنان تحمل سردی روابط عاطفی مشکلتر است.
مردم باید یاد بگیرند که چگونه کشمکشها، عصبانیتها و اختلاف نظرهای خود را که در همه روابط وجود دارند یا به وجود خواهند آمد، حل و فصل کنند نه این که برای داشتن روابط زناشویی موفق، مدام به فکر ازدواج مجدد باشند.
متأسفانه، زن و مرد وقتی زندگی مشترک خود را شروع میکنند، هیچ گونه اطلاع یا توافقی بر سر قوانین یا مهارتهای لازم در بر خورد با احساسات منفی شدیدی که در زندگی زناشویی پیش میآید و اجتناب ناپذیر هم هستند، ندارند.
هنگام بروز اختلاف و ندانستن چنین قوانین و مهارتهایی، زن و شوهرها غالبا متوسل به رویارویی و انتقادهای مستقیم میشوند. چنین شیوه برخوردی میتواند به طرف مقابل آسیب جدی برساند.
همسران بهجای این که یاد بگیرند خودشان بر اختلاف نظرها و کشمکشها فایق آیند، اجازه میدهند تا اختلافات پیش آمده آنها را تحت کنترل خود گیرند.
برای رسیدن به تفاهم در زندگی زناشویی ۵ عامل مهم پذیرش یکدیگر، درک احساسات همسر، صداقت، داشتن رضایت شخصی از زندگی و احساس دریافت دو جانبه را باید رعایت کنیم تا زندگیای شیرین داشته باشیم.
پذیرش یکدیگر به این معنی است که به همسرتان اجازه بدهید، همان که هست باشد نه آن طور که شما دوست دارید و از او توقع نداشته باشید نوع دیگری فکر کند و یا طوری باشد که با خود واقعیتش هماهنگی ندارد.
برای درک احساس همسرتان، خود را به جای او بگذارید. هر چند ما دقیقاً آنچه را که بر سر او آمده تجربه نکردهایم اما میتوانیم خیلی به او نزدیک شویم و احساسات او را درک کنیم.
صداقت یعنی داشتن رابطهی صادقانه و قابل اعتماد با همسرتان. همسرتان باید اطمینان داشته باشد وقتی از احساسات خود با شما صحبت میکند یا اطلاعاتی از خود به شما میدهد شما رازدار هستید و او را مسخره نمیکنید و آنچه را که به شما گفته بعدها بر ضد خودش به کار نمیبرید.
رضایت شخصی از زندگی یکی از راههای مهم رسیدن به تفاهم در زندگی دانست. هر فردی باید زمانی را برای خودش صرف کند و برای نیازهای شخصی خود نیز اهمیت قائل شود.
اگر ما برای رفع نیازهای همسر و فرزندانمان تلاش کرده و برای خودمان وقت صرف نکنیم از عدم کمال خود احساس رنجش و خشم میکنیم و اگر بعضی از نیازهای مهم ما برآورده نشود نمیتوانیم به همسرمان نیز برای برآورده شدن نیازهایش کمک موثری کنیم.
بنابراین باید بین این دو تعامل را برقرار کنیم و از زندگی شخصی خودمان نیز رضایت داشته باشیم. همچنین باید احساس کنیم روابطمان عادلانه، دوجانبه و همکارانه است.
منبع: وبسایت تبیان